درد بزرگ
تاريخ : دو شنبه 7 بهمن 1392 | 14:5 | نويسنده : ♥Soror♥

حال که این چنین سرد میروی یادت باشد ...!!



چیزی به جا نگذاری مبادا برگردی و اشکهایم را ببینی!



قرار نیست بیقراری ام را بفهمی!



قرار نیست بدانی که چند جای این نامه با اشک خیس شده ...



و چند واژه را پنهان کرده...



قرار نیست بفهمی دوست داشتن چقدر سخت و عشق چه درد بزرگی است...



قرار نیست که بفهمی چقدر دوستت دارم و چه اندازه این دوست داشتن پیرم کرده...



اما اینها را برایت می نویسم برای روزی که تو دلتنگ باشی



دلتنگ کسی که دوستش داری...!